بلاگ

گفت‌وگو مگزییین با شادی پرند درباره طراحی پوشاک پایدار

شادی پرند

گفت‌وگو مگزییین با شادی پرند درباره طراحی پوشاک پایدار

به مصرف‌گرایی نه بگوییم

شادی پرند از نام‌های مطرح دنیای مد و لباس ایران است. کسی که دانش تخصصی‌ خود را از فرانسه و نیویورک آموخته ولی رگ و ریشه طراحی و آثار ایرانی در کارهایش پر رنگ‌ است. به تعبیر خود او تلاش‌هایی که در دنیای مد انجام داده همیشه در راستای ایستادگی در برابر سرکوب خلاقیت به دست جریان غالب بوده. جریانی که همه‌چیزش از غرب می‌آید و دستاوردش برای دیگر فرهنگ‌ها چیزی جز تقلید نبوده است. دنیای طراحی‌های شادی پرند از پیوند همین نگاه انتقادی و گره زدنش با تاریخ کهن پوشاک و دست‌بافته‌های ایرانی خلق شده. هنری که البته اگرچه ریشه در پیشینه‌ای طولانی دارد اما نگاهش همیشه از جنس خلاقیت‌های مدرن و امروزی است. ما در این گفت‌وگو با او درباره مد و طراحی پوشاک پایدار صحبت کرده‌ایم.

اول کمی از خودتان برای ما بگویید و اینکه چگونه به حوزه طراحی پوشاک علاقه‌مند شدید؟

من پنجاه و چهار ساله هستم و حدود سی و پنج سال است که در حوزه پوشاک کار می‌کنم. اما مادرم هم در سالیان قبل جزو خیاطان بنام ایران بود. در واقع می‌توانم بگویم من روی میز خیاطی به دنیا آمده‌ام و بزرگ شده‌ام و به همین خاطر با مسئله پوشاک همیشه عجین بودم. از طرفی پدرم هم اگر چه استاد دانشگاه بود و در رشته اقتصاد تدریس می‌کرد اما علاقه بسیار زیادی به هنر داشت و مجموعه‌دار فرش بود. به همین دلیل من از بچگی بین فرش و هنر بزرگ شده‌ام. مادرم در دوران پهلوی کار می‌کرد، در آن دوران هم مد غالب جامعه مد غربی و فرانسوی و پهلوی بود، می‌توان گفت کل سیستم پوشاک ایرانی فرنگی بود. از سویی در خانه ما همیشه بحث هنر ایرانی و فرش همیشه داغ بود و من بین یک دوگانگی بین هنر ایرانی و هنر غربی بزرگ شدم. بعد از تحصیلات پایه‌ام که در ایران انجام شد به فرانسه رفتم تا آنجا پزشکی بخوانم. سه سال در فرانسه پزشکی خواندم اما خوشحال نبودم. این درس خواندن تحت تاثیر ذهنیت رایج در جامعه بود که می‌گفت اگر کسی بخواهد موفق شود باید دکتر یا مهندس باشد. در سال سوم پزشکی پدرم فوت شد و من به ایران برگشتم، همین مساله وقفه‌ای بین تحصیلم ایجاد کرد. وقتی پس از یک سال به فرانسه برگشتم، تحولاتی در فکرم نسبت به زندگی ایجاد شد. تصمیم گرفتم دیگر رشته پزشکی را ادامه ندهم و به احوالات درونی خودم بیشتر اهمیت بدهم. پس از این ماجرا در فرانسه تغییر رشته دادم و شروع کردم علوم ارتباطات خواندم و همزمان به عنوان متخصص مد و استایلیست شروع به کار کردم. در همین حین متوجه شدم در این حوزه استعداد بیشتری دارم و به نیویورک رفتم و در آنجا به عنوان مدیر دیزاین یک شرکت تولیدی لباس مشغول به کار شدم. در نیویورک مجددا به دانشگاه رفتم و در رشته مد تحصیل کردم. در کنار درس کار دیزاین کلاه و شال و دستکش را انجام می‌دادم.

چه شد که بعد از این تجربه‌ها تصمیم گرفتید به ایران برگردید، از کی برگشتید؟

من به دلایل شخصی در بیست و شش سالگی به ایران بازگشتم و چون در نیویورک هم خوشحال نبودم، در ایران ماندگار شدم. در همین دوران ازدواج کردم و همراه با همسرم در ایران ساکن شدیم. در ایران متوجه شدم، ذات و درون من ایرانی است و در محیط و فرهنگ ایرانی خوشحال‌ترم. در این دوران طراحی لباس را در ایران آغاز کردم و کنار مادرم مشغول به کار شدم. در گذشته در ایران، شیوه کار به این صورت بود که خانم‌ها پارچه‌های‌شان را به خیاطی می‌بردند، یک تصویر از ژورنال‌های اروپایی انتخاب می‌کردند و از خیاط می‌خواستند که آن را برای‌شان بدوزد. در آن دوران کسی برای عامه مردم کار طراحی لباس انجام نمی‌داد.

چه شد که شما تصمیم گرفتید در ایران کار طراحی لباس انجام بدهید؟

در دوران کودکی وقتی به کارگاه مادرم می‌رفتم همیشه مشاهده‌گر بودم و گاهی می‌دیدم بعضی خانم‌ها چیزهایی را سفارش می‌دهند که برای آنها مناسب نبود و به اصطلاح به آنها نمی‌آید، به همین دلیل و بر اساسی شناختی که از ظاهر و سبک زندگی افراد داشتم به آنها پیشنهادهایی برای رنگ و فرم لباس می‌دادم که بعد از مدتی وقتی افراد نتیجه را می‌دیدند از این مشورت‌ها بسیار رضایت داشتند. وقتی من به ایران برگشتم با توجه به اینکه ژورنال‌های مد و لباس دیگر به ایران وارد نمی‌شد نیاز به فردی که بتواند چنین مشاوره‌هایی بدهد، بیشتر حس می‌شد. در این دوره فردیت آدم‌ها برای من مهم بود و فکر می کردم هر انسانی باید خودش باشد تا زیبا باشد، ظاهر باید با شخصیت و اصالت انسان همخوان باشد و به قول معروف عاریه نباشد. در این دوره یک روز اتفاقی به یک مغازه آنتیک فروشی رفتم و مقدار زیادی پارچه قدیمی را دیدم و خریدم تا با آنها کار جدیدی تولید کنم. در همین دوره روزی به منزل خاله‌ام که همسرشان از خاندان قاجار بود رفتم و در آنجا یک جلیقه متعلق به مظفرالدین شاه را دیدم که بسیار نظرم را جلب کرد. جلیقه را از نزدیک به دقت وارسی کردم و حسی که از آن گرفتم که خاطر و ذهنم را به خود درگیر کرد. همین جلیقه منبع الهام من شد، تا اولین مجموعه ام در ایران را با پارچه‌های قدیمی که پیشتر خریده بودم تولید کنم.

نتیجه کار به کجا رسید؟

چهل تا پنجاه جلیقه را با ذهنیتی که از همین جلیقه قاجاری گرفته بودم طراحی کردم و چون خیلی مورد توجه نزدیکانم قرار گرفت تصمیم گرفتم در یک نمایش محدود برای اطرافیان آن‌ها را ارائه کنم. در کمال ناباوری دیدم که همه جلیقه‌ها با قیمت‌های عالی به فروش رسید و این در حالی بود که مد رایج در ایران اوایل انقلاب خیلی بستر مناسبی برای استفاده از لباس‌های این چنین نبود. در آن زمان چون تخصص اصلی‌ام مد زنانه بود، روی آن متمرکز شدم. البته در طراحی لباس‌ها سفارش نمی‌گرفتم و صرفا چیزی که خودم می‌خواستم را خلق و ارائه می‌کردم. در طراحی این مجموعه‌ها مدام با مادرم دچار تضادهایی می‌شدم. مادرم بسیار قانونمند و تابع استفاده از الگو بودند و من در پی ساختارشکنی و خلق هنری آزاد بودم. فکر می‌کنم همین تضادها باعث شد خلاقیتم بهتر بروز پیدا کند که در نهایت باعث رشد من شد.

به غیر از آن جلیقه‌ها دوباره هم سراغ پارچه‌ها و طرح‌های قدیمی ایرانی رفتید؟

در همان روزها من دنبال پارچه‌های ایرانی بودم که یا خیلی کمیاب بود و یا خیلی با ارزش‌تر از آن بود که بتوان آن را برید و به البسه تبدیل کرد. به همین جهت در صدد این بر آمدم که پارچه‌ای با اصالت و هویت پیدا کنم که در عین حال مقرون به صرفه هم باشد تا بتوان بر اساس آن لباس تولید کرد. به همین خاطر به دنبال چنین پارچه‌ای در تاریخ ایران تحقیقاتی انجام دادم و متوجه شدم در دوران گذشته و به طور خاص در دوره صفوی، اقتصاد ایران بر مبنای منسوجات استوار بوده است. در این دوره ابریشم مرغوب را از چین وارد می‌کردند و در ایران با تبدیل آن به پارچه‌ به اروپا صادر می‌شد. در همان دوره‌ای که من کارم را در ایران آغاز کردم متوجه شدم نساجی سنتی ما از بین رفته است. به دنبال جستجوی دلیل آن متوجه شدم، انقلاب صنعتی در اروپا و دستاوردهای آن باعث شده بود تمام صنایع دستی کهن ما تحت تاثیر قرار گیرد و بعضا از بین برود.

تحقیقات شما در این زمینه در ادامه به کجا رسید؟

در راستای همه این تحقیقات و مسیری که طی کردم به یک اصل کلی رسیدم و آن هم این بود: هر آنچه که اصیل باشد – اصالت به معنی اینکه در جای خودش با کاربرد خودش با زیبایی‌شناسی خودش همپوشانی داشته باشد – ماندگار است. به عنوان مثال تاریخچه وجود لنگ به حدود ۷۰۰ تا ۸۰۰ سال پیش باز می‌گردد. اما الان هنوز هم مورد استفاده قرار می‌گیرد. یا مثال دیگر قبا و عبا است که امروزه هنوز هم استفاده می‌شود و دلیلش این است که این قسم منسوجات و البسه برای اقلیم ما مناسب بوده است.

مسئله اقلیم و استفاده از مواد اولیه بومی یکی از اصول توسعه پایدار در همه زمینه‌ها و حتی پوشاک است، قبول دارید؟

بله در راستای طراحی پوشاک پایدار، اگر بتوانیم خودمان را از قیود غالب و چارچوب‌های تحمیلی مصرف‌گرایی رها کنیم حتما می‌توانیم به موفقیت‌هایی برسیم. در واقع مسئله این است که ما آنقدر که مصرف می‌کنیم، به کالاهای مختلف نیاز نداریم. اگر ما از اول با کیفیت بالا و طراحی درست چیزی را طراحی کنیم، نیازی نیست صد نمونه از یک کالا یا محصولی را داشته باشیم. کافی است یک محصول با مواد اولیه و طراحی درست تهیه شود تا از تولید حجم زیاد ضایعات و مصرف بیش از حد جلوگیری شود. یک مثال خوب در این زمینه پشم گوسفند است، که باید پرسید چرا با وجود این تعداد گوسفند در ایران، اما پشم کمی در ایران تولید می‌شود و آن هم کیفیت مطلوبی ندارد. همه این‌ها به خاطر تغییراتی است که روی روند طبیعی زیست دام‌ها اتفاق افتاده و منجر به پدید آمدن تغییراتی شده که بعضا جبران‌ناپذیر است. به همین دلیل است که معتقدم باید بازگشتی به طبیعت و اصالت صورت بگیرد. امروزه هویت شخصی انسان معاصر گویی از بین رفته است. به عنوان مثال سرپوش‌های مردانه و زنانه کالاهایی هستند که به خوبی با اقلیم و شرایط زیستی این سرزمین همخوان است و تحت‌تاثیر طبیعت آن طراحی شده است.

به نظر شما مد ایرانی باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟

من مد ایرانی و طراحی ایرانی را اضافه کردن یک طرح بته روی لباس‌ها و استفاده از مواد اولیه مصنوعی ولو با طرح ایرانی نمی‌دانم. در واقع این کارها ارزشی ندارد. ما وقتی طرحی را بدون در نظر گرفتن اصل و اصول آن کپی می‌کنیم به معنی آن است که عزت نفس نداریم. همواره باید به این موضوع فکر کرد که آیا در پس طراحی یک لباس و کسب درآمد از آن یک شادمانی اصیل وجود دارد یا خیر؟ به این فکر کنیم که آیا در پایان از کارهایی که می‌کنیم خوشحال هستیم یا نیستیم؟ و بدیهی است که آنچه که ما را به خوشحالی می‌رساند سبب پایداری می‌شود. در واقع اندیشه است که سرچشمه اصلی همه این موارد و محسوب می‌شود و بر تمامی کارهای ما تاثیر می‌گذارد.

1 نظر در “گفت‌وگو مگزییین با شادی پرند درباره طراحی پوشاک پایدار

  1. مینا حدادیان گفت:

    خوشحالی امری نسبی است. تعریفش چیست از نظر خانم پرند؟ ممکن است ایشان بعد از طراحی خوشحال باشند ولی دیگران نه. پایان بندی مصاحبه می توانست علمی تر و دقیق تر باشد.

دیدگاهتان را بنویسید